شعرسبز



 


ديگر نمانده مثل تو در اين قبيله ها




از مستي نگاه تو مستند? تيله ها




از من گرفته اند تو را دست هاي پست




از من ربوده اند تو را باز? حيله ها




اين بار هم نگاه کن اي ماه بي نظير




بر حسرت پلنگ خودت پشت ميله ها




از کافه هاي تخته شده ميرسد هنوز




گاهي صداي "عارف" و رقص "جميله" ها




پروانه ها به حسرت پرواز مانده اند




پروانه هاي حبس شده بين پيله ها




بايد يکي شويم و فريدون ديگري


بايک درفش تازه بيايد قبيله ها


وحيد پور داوود


 


 


 


شيريني و لبان تو از قند خوشتر است


خال تو از هرات و سمرقند خوشتر است






ي بخند.اخم نکن خوب شعر هام


بر زخم هام مرهم لبخند خوشتر است






عقل آمد و نوشت که در بند او نباش


عشق آمد و سرود که پابند خوشتر است






چسبيده اي به مال و منالي که مي رود


اين حرف ها براي تو هر چند خوشتر است






اما براي اين دل شاعر طبيعت و


قليان و طعم چايي دربند خوشتر است






با هر بهانه روح مرا خرد مي کنند


وقتي که بي بهانه شکستند خوشتر است






بانو.خلاصه عرض کنم:دوست دارمت


بي دغدغه کلام هنرمند خوشتر است




وحيد پور داوود


 


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

راه اندازي تجهيزات آشپزخانه Calvin میخک پلاس شفابخش گنجینه شهدای جهان اسلام کسب و کار هاي اينترنتي در ايران سایت شیخ بهایی بایدوآ پنجره چوبی دانلود رایگان بروز ترین فیلم ها و سریال های دنیا طلبه‌نوشت